دفاع امام علی(ع) از حقّانیت خود برای جانشینی پیامبر(ص)

پرسش :

امام علی(علیه السلام)، حقّانیّت خود را برای خلافت و جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) چگونه اثبات کرده است؟

پاسخ اجمالی:

امام علی(ع) درباره اثبات حقّانیّت خود برای خلافت پیامبر(ص) فرمود: «کتاب خدا آنچه را [دشمن] از ما دور ساخته براى ما جمع نموده در آنجا که فرموده: خویشاوندان در کتاب الهى نسبت به یکدیگر سزاوارترند و نیز فرموده: سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى کردند، و همچنین این پیامبر(ص) و مؤمنین و خداوند، سرپرست و یاور مؤمنان است». منظور امام(ع) این است که اگر معیار در جانشینى پیامبر(ص)، قرابت با او باشد، ما از همه سزاوارتریم، چرا که نزدیک تریم و اگر معیار، آشنایى با تعلیمات و اطاعت از دستورات آن حضرت باشد ما از همه آشناتر و نسبت به آئین او مطیع تریم؛ در حالى که بنى امیّه و آنان که بر کرسى خلافت پیغمبر(ص) نشستند فاقد این دو اولویّت بودند.


پاسخ تفصیلی:

امام علی(علیه السلام) در بخشی از نامه ۲۸ «نهج البلاغه» -که خطاب به معاویه نوشته است – ابتدا با دو آیه حقّانیّت و اولویّت بنى هاشم را اثبات کرده، مى فرماید: (کتاب خدا آنچه را [دشمن] از ما دور ساخته و جدا کرده براى ما جمع نموده است و آن سخن خداوند متعال است که فرموده: «خویشاوندان در کتاب الهى نسبت به یکدیگر سزاوارترند» و نیز فرموده: «سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى کردند، و همچنین این پیامبر [که راه پر افتخار او را ادامه داد] و کسانى که به او ایمان آورده اند و خداوند، سرپرست و یاور مؤمنان است»)؛ «وَ کِتَابُ اللهِ یَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى:(وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ)(۱)فِی کِتابِ اللهِ وَ قَوْلُهُ تَعَالَى:(إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ)(۲)». آنگاه حضرت در تفسیر و تطبیق این آیه مى فرماید: (پس ما از یک طرف به سبب قرابت و خویشاوندى [پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)] از دیگران سزاوارتریم و از سوى دیگر به سبب اطاعت [از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)])؛ «فَنَحْنُ مَرَّهً أَوْلَى بِالْقَرَابَهِ، وَ تَارَهً أَوْلَى بِالطَّاعَهِ». در واقع، امام(علیه السلام) با ذکر این دو آیه تمامی راهها را بر معاویه مى بندد که اگر معیار در جانشینى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، قرابت با او باشد، ما از همه سزاوارتریم، چرا که نزدیک تریم و اگر معیار، آشنایى با تعلیمات و اطاعت از دستورات آن حضرت باشد ما از همه آشناتر و نسبت به آئین او مطیع تریم؛ در حالى که خاندان بنى امیّه و کسان دیگرى که بر کرسى خلافت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نشستند هیچ یک از این دو اولویّت را ندارند.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که مگر خویشاوندى به تنهایى مى تواند دلیل بر صلاحیت جانشینى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) گردد؟ پاسخ آن است که امام(علیه السلام) ناظر به استدلالى است که در «سقیفه بنى ساعده» از سوى طرفداران خلیفه اوّل شد؛ آنها قرابت با پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دلیل بر اولویت خود دانستند. امام(علیه السلام) مى فرماید که اگر معیار این باشد ما از همه آنها اقرب و نزدیکتریم.
به یقین معیار اصلى همان است که امام(علیه السلام) در جمله دوم گفته است و از آن تعبیر به طاعت نموده، طاعتى زاییده از علم و ایمان. کسى که نسبت به مکتب پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از همه آگاه تر و ایمانش به آن بیشتر باشد، شایستگى بیشترى براى خلافت او دارد. به همین دلیل ما امیر مؤمنان علی(علیه السلام) را از همه شایسته تر مى دانیم و از آن بالاتر اینکه خداوند به موجب شایستگى هاى بى نظیرى که در آن حضرت بود خودش، او را برگزید.
سپس امام(علیه السلام) به توضیح بیشترى درباره سخنان پیشین خود پرداخته و مى فرماید: (آن روز که مهاجران، در سقیفه در برابر انصار [براى اثبات حقانیّت خود نسبت به خلافت] استدلال به قرابت و خویشاوندى با پیامبر(صلى الله علیه وآله) کردند، بر آنها پیروز شدند؛ اگر این دلیلِ پیروزى است، پس حق با ماست نه با شما [چرا که ما از همه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزدیک تریم] و اگر دلیل دیگرى دارد ادعاى انصار بر جاى خود باقى ست [و آنها هم در خلافت حقّى دارند که آن را به عنوان «مِنّا أمیرٌ وَ مِنْکُمْ أمیرٌ» مطالبه مى کردند])؛ «وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى الْأَنْصَارِ یَوْمَ السَّقِیفَهِ بِرَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) فَلَجُوا(۳) عَلَیْهِمْ، فَإِنْ یَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ، وَ إِنْ یَکُنْ بِغَیْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ». در واقع امام علی(علیه السلام) پاسخ ضمنى به سخنان معاویه در مورد خلیفه اوّل و دوم مى دهد که معاویه در نامه اش آنها را به رخ کشیده بود مى فرماید: نه تنها بنى امیّه شایستگى براى خلافت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را ندارند؛ زیرا نه از مهاجران بودند و نه از انصار؛ بلکه از «طلقاء» یعنى همان مشرکانِ آزاد شده روز «فتح مکّه» بودند. خلفاى نخستین نیز به استناد سخنان خودشان شایستگى براى این کار نداشتند؛ زیرا از آنها شایسته تر وجود داشت. اگر معیار شایستگى ـ طبق استدلال آنها ـ قرابت باشد حضرت علی(علیه السلام) از همه آنها به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نزدیک تر بود؛ هم پسر عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود و هم داماد او. اگر دیگران شاخ و برگ این شجره نبوّت باشند، امام علی(علیه السلام) میوه آن درخت بود و همچنین امامان اهل بیت(علیهم السلام).
مجدداً تکرار مى کنیم که این استدلال در واقع استدلال به مسلّماتِ خصم است که در منطق از آن به عنوان استدلالات جدلى تعبیر مى کنند؛ یعنى آنچه را او مسلّم داشته از او مى گیرند و به او باز مى گردانند و خلع سلاحش مى کنند.(۴)

پی نوشت: