زیبایی های سیره عملی امام خمینی (ره)

 

بسم الله الرحمن الرحیم.

 ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الاتخافوا و لاتحزنوا و البشروا بالجنه التی کنتم توعدون(فصلت / ۳۰)

جهت ترسیم سیمای حضرت امام(ره) ابتدا باید سیره نظری و عملی آن حضرت را شناخت، باید عظمت امام را درک کرد، امامی که احیا کننده ارواح گرفتار جمود و رکود و زندگی بخش جانهای مرده و غافل بوده است. او محی است و مجدد، تجدید کننده حیات و عظمت گذشته اسلام، احیاگر ملّت ما و بلکه امت بزرگ اسلام. آشکار است که با یک یا چند همایش نمی توان ابعاد شگرف اندیشه و عمل امام را ترسیم کرد و به تصویر کشاند.

امام، انسانی است جامع و در تمام ابعاد علمی و عملی از نوادر روزگار، به نظر این طلبه حقیر آن حضرت در تمام ابعاد عرفانی، فلسفی، فقهی، تفسیری و … دانشمندی بزرگ و اندیشمندی صائب رأی است. سخن گفتن در مورد هرکدام از جنبه های عظیم فکر و عمل ایشان وقتی فراخ و علمی تمام می طلبد با اعتراف به این موضوع، بنده محور بحث خویش را بررسی سیره فکری امام قرار می دهم.

افقهای فکری امام با افق فکری ما بسیار متفاوت است و البتّه بسیار متعالی. در حقیقت تفاوت از زمین تا آسمان است. عظمت امام آنگونه است که وی را مصداق بسیاری از آیات قرآن و روایات شریفه در وصف مؤمنان و خاصان می کند.

امام، ریزه کاریهای بسیار در عمل و رفتار خویش داشت که باید بررسی و تحلیل شوند. صرفاً شعار شناخت امام سر ندهیم، بلکه در عمل به آن حضرت (تأسی) کنیم و او را الگوی خود در سلوک فردی و اجتماعی قرار دهیم.

امام، زیبایی های فراوان داشت، تمام جنبه های فکر و عمل امام زیبا بود. شناخت و بررسی این زیبایی ها پسندیده است؛ همانگونه که ذکر زیبایی و سخن گفتن در مورد آن نیک و دلنشین است؛ اما عینیت بخشیدن به زیبایی ها و پیاده کردن آن در عمل و رفتار، چیزی دیگر و بس ارزشمندتر است.

موردی  از رفتارهای زیبای امام عرض می کنم. زمانی که امام در پاریس حضور داشتند و انقلابی بزرگ را هدایت و رهبری می کردند، انقلابی که ابرقدرتهای شرق و غرب با تمام اقمار و اضلاع خویش در برابر آن موضع گرفته بودند و از مهره دست نشانده خود در ایران حمایت می کردند، خبرنگارانی از بسیاری از کشورهای دنیا از جمله امریکا و شوروی سابق برای مصاحبه با ایشان آمده بودند. زمان مناسبی بود که امام حقانیت حرکت و قیام مردم ایران و ندای حرکت انقلابی ایرانیان را به گوش جهانیان برساند، موقعیت حساس و مناسبی بود؛ اما امام گفت: «وقت نماز است».

این درسی است که امام به همه ما می آموزند. معرفت نابی است که اگر هوشیار باشیم و مستعد، قطره قطره به کام همه ما می ریزند. اگر ما امامی باشیم و مرید او، چونان او به نماز و ادای این فریضه در اوّل وقت اهمیت می دهیم. شاگردی در مکتب امام نمودن؛ یعنی پایبندی به اینگونه اعمال و افکار امام. برای کاری در محضر رهبر عظیم الشأن انقلاب بودم، نزدیک ظهر بود ایشان فرمودند: تا وقت حی علی خیرالعمل از آن توست، بعد از آن وقت نماز است و بس.

سیره عملی امام در پرستش حق و عبادت آفریدگار، بسیار مهم و قابل توجّه است.

گفتنش آسان، شنیدنش آسان؛ اما عمل به آنها بسیار دشوار است، تقوا می طلبد و نفسی وارسته که انسان بدون اعتنا به همه حرفهایی که در باب اهمیت این مصاحبه و نشر آن در سراسر جهان می شنود، باز هم بگوید! انقلاب برای نماز است، حماسه برای نماز است، فریاد زدنها و زندان رفتن ها برای نماز است!

توجّه به همین ریزه کاریهای بسیار مهم بود که قابلیت هدایت یک انقلاب عظیم را در امام ایجاد کرد. قم دچار بحرانی عظیم شده بود، مدرسه فیضیه را در هم کوبیدند و طلاب را به خاک و خون کشاندند. اوضاع بسیار آشفته بود در هیچ مسجدی نماز جماعیت برگزار نشد. در آن التهاب و آشفتگی شهر قم امام نماز جماعت خویش را برگزار کرد. وی مصداق بارز سوره مبارکه والعصر بود. والعصر ان الآنسان لفی خسر – الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

در روایات آمده است که ثواب و پاداش نماز جماعت را هیچکس غیر از ذات اقدس حق نمی تواند حساب کند. اکنون چقدر به این مهم عنایت داریم؟ چقدر به برپایی آن توجّه دارند؟ ذکر خیر مسأله هست؛ اما عمل کردن به خیر بسیار مهم است. این همایش ها بسیار مهم و بجاست؛ اما تنها نباید به شناخت و بررسی افکار و اعمال امام اکتفا کنیم، مسأله مهمتر آن است که بتوانیم به این یافته ها و شناخت ها عمل کنیم که متأسفانه در این زمینه بسیار کم توجّه هستیم.

شخصی نزد حضرت امام آمده بود و از زن خویش شکایت می کرد که فریضه نماز را بجا نمی آورد و هر چند که مصرانه از او می خواهم، استنکاف می کند. وقتی امام علت را از آن خانم جویا شدند، در جواب گفت: درست است که او بر نماز خواندن من اصرار می ورزد؛ اما خودش نماز نمی خواند. امام یکی از فریادهایش این است که نگو من نماز می خوانم! این تکلیف است. تکلیف است که به مسجد بروی و نماز را به جماعت برگزار کنی، زیرا که انقلاب از مساجد است، مساجد سنگر است، این مساجد، این سنگرها باید حفظ شوند. امام در بعد عبادی از سیره عملی خویش نسبت به نوافل، نماز شب و نماز جماعت عنایت ویژه داشتند.

از مصداقهای سیره عملی امام، اجتناب از اسراف است. امام به هنگام وضو گرفتن آب بر می داشتند، شیر را می بستند به هنگام نیاز، دوباره شیر آب را باز می کردند. در مسجد سلماسی، فضای جلوی در که برای باز و بسته نمودن در بود، مفروش بود. امام کفشهایشان را بیرون مسجد در می آوردند و بعد وارد مسجد در می شدند. وقتی که دیدند برخی افراد با کفش به روی فرش مسجد قدم می گذارند، ناراحت شدند و به این عمل اعتراض نمودند.

امام بسیار ظریف و دقیق عمل می کردند. در مورد بیت المال بسیار دقیق و حساس بودند، مطلبی را بعنوان نمونه عرض می کنم. پس از آزادی امام از زندان، یکی از آقایان که همسایه امام بود و در مقابل منزل آن حضرت سکونت داشت، به محضر امام آمد و مُصر بود که اجازه بفرمایند کسانی که می خواهند سهم سادات را پرداخت کنند، خودشان هزینه نمایند. امام مخالفت نمودند و فرمودند حیف و میل می شود و باید زیر نظر ولایت باشد.

ویژگی دیگر، نظم فوق العاده امام در کارهایشان بود. مثلاً به هنگام اقامت در نجف آنقدر در خروج از منزل برای زیارت دقیق بودند که کسبه و مردم محل، ساعت خود را با حرکت امام تنظیم می کردند.

از قول آیت الله حاج آقا مصطفی(رحمه الله علیه) نقل می کند که شخصیّتهایی برای ملاقات با حضرت امام به نجف اشرف آمدند، با وجود اهمیت آن دیدار، به محض فرا رسیدن وقت زیارت، ایشان بلند شدند و منزل را ترک نمودند. زمانی امام فرمودند: مبادا قصور کنید که صاحب کتاب جواهر از نوابغ است! مبادا بپندارید که کتاب جواهر را با استعانت از نبوغ خود نوشته است. به این دلیل توفیق این کار برایش حاصل شد که نظم بر کارش حاکم بود، یکی از فرزندان صاحب جواهر فوت کرد و دفنش به تأخیر افتاد، ایشان در کنار پیکر فرزندش به نوشتن کتابش پرداخت.

امام اسلام ناب را خوب درک کردند و به خوبی هم به کار بستند، فردی – که از ذکر نام او معذوریم، به نزد امام آمد و می خواست از عالمی انتقاد کند. امام فرمودند که من آن علاقه ای را که به مرحوم حاج آقا مصطفی دارم به تو هم دارم؛ اما نزد من غیبت نکن، از این عمل متنفرم، ما می گوییم غیبت حرام است؛ اما به این عمل زشت مبتلا هستیم، به حیثیت اشخاص اهمیت نمی دهیم، به آسانی چهره اشخاص را خدشه دار و آبرویشان را لگدمال می کنیم؛ اما امام به آیات مربوط به رد و ذم غیبت اعتقاد داشت و عمل می نمودند.

اگر ما و بخصوص کسانی که عمرشان را در کنار امام گذراندند و بهتر و بیشتر و عمیق تر امام را می شناسند، بتوانیم سیره عملی امام را در همه ابعاد اجتماعی، اخلاقی، عبادی، سیاسی و… به صورت مجموعه ای مکتوب درآوریم، کاری بس ارزشمند و گرانمایه شکل می گیرد. تا ان شاءالله بتوانیم بر پایه این شناخت ها، عمل کنیم. برادران و خواهران من! شعار ندهیم، با شعار و حرف کاری نمی توان از پیش برد. شعار اگر هم مصلحت باشد، مقطعی است، به دنبال شعار هم باید شعور حاصل شود.

یکی از علما که اکنون در قم تشریف دارند، نقل می کردند که عدّه ای از ما در معیت امام با ماشین کرایه ای از قم به سمت خمین حرکت کردیم. پنج – شش نفر طلبه با ماشین قراضه به خمین می رفتیم. مثل الآن هم نبود که لحظه به لحظه ماشین های خوب و مدرن در جاده ها در حال حرکت باشند. در بین راه امام فرمودند: اوّل ماه است و من باید نماز اوّل ماه را در اینجا بخوانم.

البتّه حضار محترم آگاه هستند که نماز اوّل ماه واجب نیست مگر آنکه انسان نذر بکند، تازه در آن صورت نیز نماز واجب نیست بلکه ادای نذر واجب می شود. به همین دلیل همراهان و دوستان امام خواهش کردند و گفتند که آقا اگر قصد خواندن نماز داشته باشید، چون ماشین کرایه ای است، منتظر ما نمی ماند و حرکت می کند و ما نیز در این بیابان سرگردان می شویم. امام فرمودند: به هر حال من باید نماز اوّل ماه را بخوانم، در کنار جاده نماز را بجا آوردند و ماشین هم رفت، رفقا مشوش و ناراحت بودند. طولی نکشید که ماشینی آمد، آقا را دید و گفت: کجا؟ – امام فرمودند: خمین! همه را سوار کرد و برد، این است مصداق [یا ایتها النفس المطمئنه] از ابتدا نیز نفس مطمئن داشت. همانطور که حتماً شما شنیدید و نوارش هم موجود است، امام فرمودند: من در هیچ برهه ای از زمان دچار خوف نشدم، دچار ترس نشدم، از کسی هم نترسیدم. آری، نترسید، زیرا که ایمان داشت به اینکه لا مؤثر فی وجود الا الله. ایمان داشت که همه چیز از اوست هر چیزی که اثر و فعلی دارد، آن اثر از ذات آن شیء یا موجود نیست بلکه از آن خداست، از آن حق است؛ و هرگاه که اراده کند از آن موجود سلب می کند[قلنا یا نارکونی بردا و سلاما علی ابراهیم] حرارت و سوز زندگی آتش از آن آتش نیست، بلکه از آن خداست، و از این روست که از آتش سلب می کند و آتش سوزان بر ابراهیم گلستان می شود.

دژخیمان پهلوی شبانه امام را می بردند. آنان سخت دچار دلهره و اضطراب بودند و امام آنها را تسلی و دلداری می داد. این است معنای نفس مطمئنه.

امام ابتدا خودش را ساخت و سپس به اصلاح جامعه پرداخت. نقل شده است که امام حتی بر سر سفره های رنگین و پرنعمت، نان ساده خویش را تناوّل می کرد، امام به علمش و به آنچه اعتقاد داشت عمل می کرد «حیات العقل بالعلم و حیات العلم بالعمل» و در حقیقت این نوع عمل کردنها و پایبندی ها بود که امام را به اینجا رساند.

حسن ختام سخنان من این است که امام ویژگیهایی به ظاهر متناقض داشت و در حقیقت اضداد را جمع آورده بود.

اغلب عرفا در صحنه اجتماع، جهاد و دفاع نیستند و عزلت می گزینند؛ اما امام در عرفان از نوادر بود و حضورش در صحنه ها نیز مطلبی اساسی، بی  نیاز از شرح و بیان.

از یکی از علمای کاشان، که ساکن تهران بود و اکنون دار فانی را وداع گفت: نقل می کنند که امام از اوّل و از زمان جوانی نیز منظم بودند. شبها طلبه ها در زمان مرحوم آشیخ از خواب بیدار می شدند، چراغها را روشن می کردند و نمازشب می خواندند، دیدم که حجره امام خاموش است؛ تعجب کردم که چطور کسی که اینقدر منظم و مرتب است، تعهد و تقید به آداب شرعی دارد برای نماز شب بیدار نمی شود. حس کنجکاوی ام تحریک شد. شبی به در حجره امام رفتم. می شنیدم که ایشان مشغول عبادت و ناله و زاری است. دریافتم که ایشان آب به داخل حجره اش می برد، و برای آنکه کسی باخبر نشود، چراغ را هم روشن نمی کند، همان جا وضو می گیرد و نماز می خواند و با آفریدگار سمیع و بصیر به راز و نیاز می پردازد.

منبع: آیت الله زرندی