شبهه پیرامون ۱۲ فروردین

شبهاتی که این روزها، برخی رسانه های معاند قصد القای آن را در میان اقشار مختلف مردم جامعه دارند ،این است که :” فرض کنیم پدرانمان به جمهوری اسلامی رای دادند؛ اما امروز نظر مردم عوض شده است. چرا رفراندوم مجدد برگزار نمی کنید؟”

افرادی که دقیقترند در کنار این سوال، نقل قولی هم از حضرت امام می آورند که خطاب به طاغوت فرموده بودند به فرض که “پدران ما” در گذشته برای تعیین سرنوشت خود کسی را انتخاب کرده باشند اما آنها نه وکیل ما بودند و نه ولی ما؛ پس اکنون اختیار انتخاب تعیین سرنوشت با خود نسل حاضر است.

و با اشاره این کلام امام می پرسند چرا رفراندوم مجدد برگزار نمی کنید؟ 
ابتدا پاسخ کوتاه؛
 اول اینکه چرا باید رفراندوم بگذاریم؟ 
همین که گفته می شود رفراندوم مجدد، یعنی سوال کننده محترم نیز هیچ قطعیتی از نظر اکثریت مردم ندارد. احتمال می دهد که نظر مردم تغییر کرده است. اما این احتمال از کجا آمده است؟ چرا باید به این احتمال تن داد؟ طرف مقابل هم می گوید ما همچنان اکثریتیم. شما در کجای دنیا تجربه ای داشته اید که به خاطر گمانه زنی عده ای اصل حکومت را مجدد به رفراندوم بگذارند؟ 

اما نکته مهمتر عقلانیت بحث است. فرض کنیم رفراندوم برگزار شود؛ اینبار گروه دیگر تشکیک می کنند. خب؟ این زنجیره کجا متوقف می شود؟ اصلن اصل نظام نه؛ فرض کنیم با رای مردم رئیس جمهور انتخاب شده است. فردا یکی بگوید رای دیروز برای دیروزی هاست، امروز رای گیری مجدد. قبول می کنید؟  
سوال اینست که منطق رفراندوم مجدد برای اصل حکومت منطبق با چه استدلال و عقلانیتی است؟

و اما پاسخ مشروح تر؛
حکومت اسلامی بنا به نظر رهبری انقلاب مشروعیتی دوگانه دارد که یک رکنش مردم است. به تعبیری فراتر از سوال پرسش کننده محترم، مطابق مبانی دینی انقلاب اسلامی، حکومتی که پشتوانه مردم نداشته باشد اساسن مشروعیت ندارد. البته مشروعیت دو رکن دارد که رکن اساسی آن الهی است و با رکن مردمی که در طول رکن اول است، حکومت عینیت می یابد. 
این مقدمه ازین جهت بود که تاکید شود، اهمیت رضایت مردم، از اصل مطالبه رفراندوم هم بیشتر است.
با این توضیح ولی فقیه با استفاده از مکانیزم های علمی و تجربه شده، اعتماد مردم به حکومت را مستمر مورد سنجش قرار می دهد. طبیعی است که با همین مکانیزم می توان ثابت کرد اتفاقن نظر پسران نیز همان نظر پدران است. 

چطور متوجه شویم؟
برای فهم اعتماد مردم به حاکمیت چند ابزار شناختی وجود دارد که مهمترینش انتخابات است. آخرین دور انتخابات ریاست جمهوری مشارکت مردم ۷۳ درصد بوده است. این درحالی است که اتفاقن اولین دور انتخابات، مشارکت ۶۸ درصد بوده است. این حضور مردمی نشانه اعتماد به حکومت نیست؟ 
ممکن است بگوئید مگر هر کس رای می دهد، به نظام اعتماد دارد؟ پاسخ اینست که بله. مگر می شود به حکومت اعتماد نداشت ولی برای تغییر یا اصلاح یا تعالی آن مشارکت کرد؟ 

ممکن است گفته شود مگر آقای خامنه ای نگفتند حتی من را هم قبول ندارید رای دهید؟ بله. ممکن است یک نفر شخص رهبری را قبول نداشته باشد، اما به نظام اعتماد کند. همین که پای صندوق رای میاید یعنی به این ساز و کار اعتماد کرده است.
اما فقط انتخابات ها نیست. مشارکت های سیاسی مردم نیز ملاک است؛ حضور در راه پیمایی ها نیز. دقت کنیم که اعتراض به عملکرد ها، الزامن به معنی بی اعتمادی به نظام نیست. برای همین است که در اعتراضات اخیر خیابانی ممکن است مردم بجهت شرایط اقتصادی همراهی کنند، اما مشارکت نمی کنند.

ممکن است سوال کنید؛ پس جمله امام چه می شود؟ نظر امام در ابتدای انقلاب درباره رفراندوم و تغییر نگاه نسلی چه می شود؟
پاسخ اول این است که با دلائل فوق معتقدیم با تغییر نسل، تغییری در اعتماد به حکومت ایجاد نشده است. 
اما موضوع مهمتر در تفاوت بین قانون اساسی دوره طاغوت با قانون اساسی جمهوری اسلامی است. در قانون اساسی دوره طاغوت راه بر هرگونه اصلاحی بسته بود و امکان تغییر شاه وجود نداشت. اما در قانون اساسی جمهوری اسلامی همه چیز دست خود مردم است. حتا انتخاب رهبری نیز غیر مستقیم دست مردم است.
روزی که مردم به جمهوری اسلامی رای میدادند شاید برخی متوجه نبودند که بنا است ساختاری پایه ریزی شود که در آن هم قانون و هم رهبر و هم همه ارکان را مردم انتخاب میکنند. و این یعنی در این کشور هیچ گاه بن بست شکل نمیگیرد چرا که کلید حل هر مشکلی دست خود مردم است.